عیدی حاج خانوم

متن مرتبط با «ای کاش می شد» در سایت عیدی حاج خانوم نوشته شده است

حالا که تا اینجا اومدیم!

  • قرار بود دیروز (سه شنبه) برای یک قرار کاری برم نیشابور. قصد داشتم حوالی 7 صبح راه بیفتم و کارمو سریع انجام بدم و تا ظهر برگردم شرکت (اتفاقی که در هر هفته یکی دوبار تکرار میشه) آقای همکار گفت منم میام., ...ادامه مطلب

  • منّت‌گذاری‌های کودکانه

  • پردۀ اول دوران دبستان بودیم که اواسط سال تحصیلی بهمون اعلام کردن بند و بساطتون رو جمع کنین که قراره از این ساختمون قدیمی ببریمتون مدرسۀ جدید. ما هم طبیعتاً جمع کردیم و رفتیم یکی دو کوچه اونورتر تو سا, ...ادامه مطلب

  • آدم شدن چه مشکل

  • . پردۀ اول دکتر بود. البته دکترِ دکتر هم که نه. درواقع دانشجوی سال آخر پزشکی بود و متاهل و دارای سه فرزند قد و نیمقد! و همچنین دارای اعتقادات مذهبی بسیار خشک که اصراری عجیبی هم بر عمل به فریضۀ امر به , ...ادامه مطلب

  • ما می‌توانیم. از واقعیت تا توهّم

  • 2 سال از اون افتضاح گذشت. از افتضاح وحشتناکی که مثل همیشه، تحمل بخش دردناک قضیه هم به گردن افراد بیگناه افتاد. افتضاحی که شاید به دلیل توهّم بعضی‌ها و در راستای عبارت منحوس "ما می‌توانیم" بود.  جناب, ...ادامه مطلب

  • بابا. نترس! منم حمید

  • . . فیلم های ایرانی زیادی دیده ام که طبیعتاً تعدادی از اونها به عنوان فیلم هایی قوی (به نسبت توانایی سینمای ایران) در خاطرم ثبت شده و برعکس، خیلی ها هم خیر. اگه قرار باشه بلافاصله و سریع اسم 3 فیلم ت, ...ادامه مطلب

  • احمق ها به بهشت نمی روند (1)

  • . . نیمه های شب بود یا بهتر بگم نزدیک صبح. زمان جنگ تاریکی و نور و به عبارتی: لذت بخش ترین موقع خواب. (طوری که سهراب هم اونو به بیشۀ نور تشبیه کرده) . احساس سـنگینی خاصی کردم. از اون حالتایی که پلکا, ...ادامه مطلب

  • احمق ها به بهشت نمی روند (2)

  •  . . در زدم. آقای محترم و خوش لباسی درو باز کرد و خیلی مودبانه و لفظ قلم گفت: ــ درود بر تو  ای تازه وارد. به دوزخ خوش آمدی. من راهنمای تو هستم. . ــ سلام آقای راهنما. عجب! یعنی کار من اینقدر درست بود, ...ادامه مطلب

  • احمق ها به بهشت نمی روند (3)

  • . . ورودی منطقۀ ایرانی نشین جهنم، بسیار کثیف و بهم ریخته بود. کمی جلوتر، به صحنۀ عجیبی برخوردم. هندوانه های بسیار بزرگی کنار دیوار چیده بودن. ابعادشون چیزی بود در حد گوسفند. در دلم احسنت گفتم بر شیر , ...ادامه مطلب

  • من و این‌همه خوشبختی محاله

  • زیر لب مشغول مذاکره با خودم بودم:  گندت بزنن ادارۀ هواشناسی که بازم آمار اشتباه دادی. قرار بود هوا نیمه ابری باشه ولی این رگبار و توفان شدیدو کجای دلم بذارم؟ البته چندان نگران کت شلوار و پیراهن نویی, ...ادامه مطلب

  • آرزوی موفقیت برای دو عزیز و یک خسته نباشید جانانه به خودم!

  • سالها پیش برای دقایقی با آقای قنّاد (شیرینی پز) محترمی همکلام شدم که به مورد جالبی اشاره کرد. فرمود ما در بعضی از شیرینی ها از مواد اولیۀ با کیفیت استفاده میکنیم و در بعضی ها هم (که اسمشونو گفت ولی یادم نیست) از ضایعات شرینی های دیگه؛ و در ادامه تاکید کرد که هزینۀ آب و برق و گاز و حتی بخشی از حقوق پرسنل از همین شیرینی های گروه دوم (ضایعاتی) تامین میشه. . ال, ...ادامه مطلب

  • باید ماهیگیر باشی تا متوجه بشی

  • بخش اول (اندر باب اعتیاد) . ایام تعطیلات عید موقعیت خوبی بود برای رهایی از استخون درد ناشی از خماری! البته معنای این استخون درد و خماری رو دست اندرکاران و معتادان محترم به خوبی درک می کنن. راستی سلام. عیدتون مبارک من سعید هستم. یک مسافر. یک معتاد! (البته معتاد به ماهیگیری) . زمان: 6 فروردین مکان: میعادگاه همیشگی: منطقه گلورد. رود تجن برخلاف اعلام اداره هواشن, ...ادامه مطلب

  • ضرب المثل های بی خاصیت

  • امروز یک خرید ساده و پیش پا افتاده و البته بسیار حیاتی و ضروری باعث شد این مطلبو بنویسم. (منظورم از ضروری س.ی.گ.ا.ره که برای امثال ما بدبخت بیچاره ها حکم آب حیات داره ولی برای جلوگیری از بدآموزی! شما هرچی دوست دارین به جاش تصور کنین. مثلا قرص زیرزبونی!) وارد یک سوپر قدیمی شدم. از اونایی که هنوز هم با لفظ بقالی می شناسیم. پیرمردی پشت پیشخان بود (پیشخوان اشتبا, ...ادامه مطلب

  • اسب های گروه چهار

  • نمیدونم تا چه حد با طبقه بندی نژادهای مختلف اسب آشنا هستین. البته اگه آشنایی ندارین مشکلی نیست. چون منم بلد نیستم. اما امشب قصد دارم به صورت اجمالی نوعی تقسیم بندی (مثل همیشه غیرعلمی) رو خدمتتون ارائه بدم. باشد تا همه با هم متفقاً و جمیعاً رستگار شویم. . گروه اول) اسب هایی که به صورت وحشی و آزاد در طبیعت زندگی میکنن و دست هیچ انسانی بهشون نرسیده و امیدواری, ...ادامه مطلب

  • یک جفت چراغ و شیشۀ جلو همراه با کمی چاشنی پس گردنی!

  • برای رسیدن به محل کارم باید از 3 خیابون یکطرفه رد بشم که اگه قرار بود بی خیال مقررات شده و سریعترین راهو انتخاب کنم، روزانه حداقل یک کیلومتر در مسیرم صرفه جویی میشد. موضوع وقتی جدی تر میشه که اعتراف کنم خونه ما هم در کوچه ای یک طرفه قرار داره! به همین دلیل به طور روزانه و مستمر، باید کمی بیشتر از خیلیهای دیگه، مقررات رو رعایت کنم. البته این موضوع، به دلیل ع, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ای از سرزمین زباله ها

  • اگه از راه زمینی و جادۀ جنوب وارد شهر ما شده باشین احتمالاً در نزدیکی ورودی شهر و برای دقایقی بوی معروف و ناخوشایند کارخونه کود کمپوست و محل دفن زباله های این شهر به مشامتون خورده که به زیبایی هرچه تمام تر، فضای پرواز ملائکه رو به گند کشیده. . دقیق یادم نیست سال 86 بود یا 87 که برای چند ماه در کارخونه ای کار میکردم که در نزدیکی محل دپوی زباله ها بود. یعنی ا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها