دیروز برای خریدهای روزمرّه رفتم سوپر که چشمم خورد به یک DVD. البته مسوولیت خرید این نوع آثار هنری معمولاً برعهده همسر گرامیست و بنده به این دلیل که به سلیقۀ ایشون اعتماد کامل دارم، چندان دخل و تصرفی در انتخاب آثار سینمای ایران ندارم.
اما پوستر فیلم باعث شد که برش دارم و با دقت نگاهش کنم. تصویر بازیگرانی مثل خانم فاطمه معتمدآریا و هنگامه قاضیانی به همراه آقای امیر آقایی و شهاب حسینی عزیز و نام یک کارگردان فرانسوی (خانم سابین ژمایل) کفایت میکرد تا بدون هیچ تردیدی، وجه رو پرداخت کنم و فیلم نیلوفر رو بخرم.
.
دیشب دیدمش.
فیلمی دردناک که قبل از هرچیز یادآور فیلم معروف و جنجالی عروس آتش ساختۀ "خسرو سینایی" بود. بعد از اکران فیلم "عروسآتش"، طبق اظهارات آقای خسرو سینایی، محدودیتهایی براشون ایجاد شد و حتی امنیت جانی ایشون هم توسط عدهای از اهالی متعصّب جنوب کشور به خطر افتاد! و شاید همین موضوع باعث شد که داستان فیلم نیلوفر نه در ایران، بلکه در یک روستای کوچک در کشور عراق روایت بشه.
.
.
مبینا آینهدار (بازیگر نقش نیلوفر) در کنار خانم سابین ژمایل کارگردان فیلم
.
درواقع هر دو فیلم نیلوفر و عروسآتش، روایتگر موضوعات مشترکی هستن:
عشیره، تعصبات جاهلانه، ازدواج های اجباری، قتل پرافتخار خواهر بهدست برادر(!) یا قتل پرافتخارتر دختر بهدست پدر(!) و ...
.
با این تفاوت که فیلم "نیلوفر" تا حد زیادی از خط قرمزهای سینمای ایران عبور کرده بود.
بیان جزئیاتی دربارۀ "زنشدن" و "عادتماهیانه" و همچنین صحنۀ تکاندهنده و دردناکی که دختر 12 سالۀ قهرمان داستان، پارچه محکمی به دور کمرش میبنده تا بهتصوّر خود، باعث رشدنکردن تخمکها بشه تا شاید بدینوسیله زنشدنش کمی به تعویق بیفته(!) همگی باعث شد که وسط فیلم دکمه Pause رو بزنم و با دقت و کنجکاوی بیشتری به پوستر فیلم نگاه کنم تا شکّی که داشتم به یقین تبدیل بشه.
بله. سال ساخت فیلم 1385 بود که در سال 97 مجوّز گرفت! (یعنی 12 سال تاخیر در صدور مجوّز به دلیل عبور از خطقرمزها)
باری
هرچند دیالوگهای این فیلم به زبون فارسی، اما با لهجۀ غلیظ عربی انجام شد که بازیگران پایتختنشین ما هم چندان در این کار موفق نبودن، اما دیالوگ نهایی شهاب حسینی خطاب به برادرزادهاش (پسربچۀ 12 یا 13 سالهای که فقط 2 انتخاب داشت: یا خواهر خردسالش رو به قتل برسونه و با دست پُر به خونه برگرده یا دست خالی برگرده و آبروی خود و کل فامیلشو ببره) به دلم نشست:
برای عبدالله و مادرت، دست خالی بهتر از دست خونیه
برچسب : نویسنده : msjy13g بازدید : 180