بابا. نترس! منم حمید

ساخت وبلاگ

.

.

فیلم های ایرانی زیادی دیده ام که طبیعتاً تعدادی از اونها به عنوان فیلم هایی قوی (به نسبت توانایی سینمای ایران) در خاطرم ثبت شده و برعکس، خیلی ها هم خیر.

اگه قرار باشه بلافاصله و سریع اسم 3 فیلم تاثیرگذار ایرانی بر روی خودم رو نام ببرم (بدون اینکه قرار باشه به آثار معروفی مثل هامون، ناخدا خورشید، آژانس شیشه ای و آثار جناب اصغر فرهادی و امثالهم فکر کنم) قطعاً فیلم "تنهایی" یکی از اونهاست.

البته این اثر به دلیل "تله فیلم" بودن، قطعاً از تلویزیون پخش شده (که ندیدم) ولی نسخه ای از اونو در لپ تاپ دارم و هرازگاه نگاهی بهش میندازم. مثل امشب.

.

به نظرم "شهاب حسینی" پدیدۀ جالبی در سینمای ماست. هیچ کجا نمی بینیم که از این بازیگر به عنوان یک بازیگر قدرتمند و حرفه ای یاد بشه. در تمام بازیهاش هم رگه هایی از تصنّعی بودن حرکات رو می بینیم.

اما علت اینکه از اون با وازه "پدیده" یاد کردم این بود که این پسر بیش از حد دوست داشتنی و دلنشینه.

تابحال ندیدم کسی از شهاب بدش بیاد. حتی یکی دو مورد عزیزانی که خورۀ فیلم های خارجی بودن و افتخارشون این بود که آثار ایرانی رو ندیدن و ایرانی ها رو نمیشناسن، بازهم از گیرایی، جذابیت و مثبت بودن چهرۀ شهاب تعریف کردن.

فیلم های زیادی از شهاب دیدم که فکر میکنم یکی از زیباترین نقش هاشو در این تله فیلم انجام داد.

.

البته شکی نیست که داستان فیلم با دیدن اولین بار، برای دفعات بعد جذابیتی نخواهد داشت. اما بعضی صحنه ها در این فیلم هرازگاهی منو میکشونه پای لپ تاپ تا در تنهایی خود، این قسمت های فیلم "تنهایی" رو مرور کنم.

.

.

(در محیط زندان)

زندانی[شهاب حسینی]:   اگه پدرم مُرد چی؟

رئیس زندان[مجید مظفری]: بهرحال روز هفتمِ مرخصی باید برگردی

.

زندانی: اگه روز ششمِ مرخصی، پدرم بمیره چی؟ نمی تونم برگردم

رئیس زندان: پس دعا کن روز دوم بمیره!

.

.

یک بینندۀ پر احساس ایرانی احتمالاً از نوع برخورد رئیس زندان و بی عاطفه بودنش دلگیر میشه. غافل از اینکه چند دقیقه بعد مشابه همین گفتگو رو بین زندانی و زندانبان (اما در محیط خارج از زندان و در داخل خودروی رئیس زندان) به این نحو می بینیم:

.

(داخل خودروی شخصی رئیس زندان)

.

زندانی: اگه پدرم روز هفتم مُرد چی؟ باید برگردم؟

رئیس زندان: وایستا و مردم داری کن. مُرده تدفین داره، سوم داره، هفتم داره، میگن مُرده پیش مرده شور هم آبرو داره. یه زنگ بهم بزن ببینم چیکار می تونم برات بکنم. یه خبر هم بده بیام مسجد...

.

همسر رضا: من فقط گفتم  طلوع آفتاب قشنگه

رضا: اگه فقط یک بار در طول عمر آدم اتفاق می افتاد قشنگ بود. اما وقتی هر روز هست و در یکسال 365 بار اتفاق میفته دیگه قشنگ نیست. تهوع آوره!

.

.

پدر خانواده، مردی که در کُماست و روزهای آخر عمر رو میگذرونه به اصرار همسرش یعنی مادر خانواده [با بازی تاثیرگذار سرکار خانم رویا تیموریان] به خونه آوردن تا نفس های آخر رو بکشه

.

دختر: آخه مادر من. این چه کاریه؟ میذاشتین بیمارستان می موند دیگه

مادر: میخوام اگه اتفاقی افتاد (یعنی مُرد) تو خونۀ خودش باشه

.

دختر: الان 12 ماهه تو کماست. اگه شد 12 سال چی؟

مادر: اون وقت تو خونۀ خودش زنده می مونه!

.

.

در جای دیگه می بینم حمید[شهاب حسینی] در خلوت با پدر آرمیده بر تخت اینطور درددل میکنه:

ـ بابا! یادته میگفتی آدم باید خیلی مواظب باشه. اشتباه پشت اشتباه میاد. از اشتباه اول نباید ترسید. باید نگران دومیش بود.

.

.

در دعوای خواهر و برادری:

.

خواهر: حمید فقط میخواد قهرمان باشه

برادر(حمید) : کسی قهرمان بودن رو انتخاب نمیکنه. آدم زندگی خودشو میکنه. این بقیه ان که ازش یا قهرمان میسازن یا تُف میندازن تو صورتش!

.

.

این فیلم سراسر از این دست جملات نغزه. اما شخصاً فکر میکنم نقطه عطف فیلم جائیست که حمید (شهاب حسینی) به جنازۀ پدرش میگه:

بابا نترس! منم. حمید

و بعد سطل آب رو به سمت پدر خالی میکنه

صحنه ای که در اولین و آخرین قسمت فیلم تکرار میشه.

اما در آخر فیلم، برای من و توی مخاطب کاملاً متفاوته. چون در طول فیلم می بینیم که حمید موقع درددل به همسرش میگه:

ــ اگه بابا بمیره من دیگه هیچ دلیلی برای برگشتن به زندان ندارم. بی دلیل میشم.

(و چه دردیست بی دلیل شدن)

.

چهره دردآور شهاب حسینی پس از خالی کردن سطل آب در انتهای فیلم همیشه برام تازگی داره.

برای منی که به دلیل خساست غده های اشکی برای تولید این مادۀ ارزشمند، باید روزانه چند بار به مدد داروی اشک مصنوعی، چشم هامو مرطوب نگه دارم، اما دیدن این صحنه (چهره دردناک حمید در پایان فیلم) همیشه باعث خیس شدن سریع چشمهام شده

.

پ.ن) احتمالاً میدونین که بنده هیچ دستی در حوزه نقد فیلم نداشته و غلط میکنم ادعایی داشته باشم. این صرفاً به اشتراک گذاشتن یک علاقه کوچولو با شما عزیزان بود و لاغیر

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msjy13g بازدید : 244 تاريخ : دوشنبه 22 مرداد 1397 ساعت: 19:30