برای متممی های عزیز

این چند خط رو اختصاصاً برای شما متممی های عزیز نوشتم تا یه وقت خدای نکرده با خودتون نگین این بابا چقدر بی ادبه.

البته ادعایی مبنی بر با ادب بودن ندارم! 

احتمالاً در جریان هستین که دریافت و ارسال نظراتم به صورت خصوصی انجام میشه.

علتش رو هم اگه بخوام بگم خودش یه پست طولانی میشه. بگذریم

می تونین کاراکتر حقیر رو مثل تصویر مقابل مجسم بفرمایید که سعی میکنه هیچ ردپا و اثری از خودش بجا نذاره

:-)

با بچه های بیان خیلی راحت ارسال و دریافت پیام خصوصی داریم که انصافاً خیلی هم به حقیر لطف دارن.

اما متاسفانه در وبلاگ شما بزرگواران متممی (که عضو بیان نیستین) هنوز نتونستم یه راه مخفی و خصوصی واسه ارسال نظر پیدا کنم! البته شاید هم امکانش باشه ولی خب از بیسوادی امثال ماست که هنوز نتونستم پیداش کنم.

بهرحال تعارف که نداریم. بنده از اون دسته افرادی هستم که در هر محفل و مکانی دنبال یه نفر میگردم که بهش بگم:

بابام جان. بیا این مشکل لب تاب یا گوشی منو حلش کن!

یعنی مصداق بارزی از بیسوادان عصر تکنولوژی.

به خودمم اجازه نمیدم که از عبارت همکلاسی استفاده کنم.

چون هرکدوم از شما بزرگواران در کنار محمدرضای عزیز، برای من نقش یک معلم رو دارین. البته معلم کاربردی. نه از اونایی که در طول سالهای سیاه و سوخته مدرسه و دانشگاه دیدم.

نمی دونم اگه روز قیامت قرار باشه یقه ما رو بگیرن (البته با توجه به اینکه روایت داریم اونجا لباس تنمون نیست، یقه چطور تعریف میشه) و بگن که حق استادان و معلمین خودتون رو چگونه بجا آوردین در پیشگاه شما بزرگواران تکلیفم چیه؟!

علی کریمی:

علی جان. یک دست رختخواب پشت در سایلاگ پهن کردم! و روزانه چندبار مزاحم میشم تا اینکه خودت با اردنگی بندازیم بیرون! نمی تونم بگم که چقدر زیاد ازت یاد گرفتم. فکر باز و زیبایی داری. ممنونم از تو و همچنین محبتی که به حقیر داشتی (بابت اون پستی که خودت می دونی و شرمنده م کردی) و همچنین ارجاع روزانه مخاطبان گرانقدر خودت به نوشته های بی خاصیت این وبلاگ.

ضمناً واسه خودم جالب بود که هر پنج استراتژی مربوط به رژیم محتوایی که گفتی رو در خودم دارم :))

واقعاً مطلب پرباری بود. بازهم ممنون

فواد انصاری:

برای کسی مثل من که سنگین ترین کتاب زندگیش "حسنی نگو یه دسته گل" بوده خوندن مطالبت واقعاً سنگینه. مجبور بودم دست چند نفر رو بگیرم تا نوشته هات رو برام ساده نویسی کنن تا بازهم نفهممشون :-))

ولی این دلیل نمیشه که خودم رو از کسب فیض در محضرت محروم کنم. ضمناً خوشحالم که سه تا نوشته آخرت رو ساده نویسی کردی. اصطلاح "کشتن مگس با تانک" هم از امروز به دایره واژگانم اضافه شد. از کامنت و لطف چند روز قبلت به خودم ممنونم.

یاور مشیرفر

همشهری عزیزی که به علت بیسوادی و فقر اطلاعات، چیزی از مطالبت درک نمیکنم ولی بهرحال پای ثابت وبلاگت هستم و از پاسخ های زیبا و پر مغزی که به دوستان میدی، نهایت حسن استفاده رو می برم.

و دیگر عزیزانی که اگه عمری باشه در فرصتهای بعدی ازشون یادی خواهد شد.

همیشه موفق باشید