شاید هم یک تغییر اجباری

ساخت وبلاگ

سال گذشته در پست تجدید خاطره از حذف شبکه های ارتباطی مجازی خودم نوشتم و اینکه چقدر زندگی لذت بخش و زیبا شد .

هرچند بعدش مجبور شدم بنا به اصرار مدیرعامل، دوباره تلگرام رو نصب کنم. به این بهانه که برای ارتباطات کاریمون خیلی مهمه! (اللهم اشف کل مریض!)

حالا اینکه تولید محتوای کانال شرکت ما که هر انسان عاقلی، بلافاصله بعد از دریافت، اون رو حذف میکنه، چه اثر مفیدی بر روی سازمان ما داره بماند.

حضرت آقا (مدیرعامل) که نصف عمرش رو توی تلگرام و اینستا گذرونده، درنهایت وقتی که دید بخاری از من بلند نمیشه، کانال شرکت رو سرخود افتتاح کرد و خودش و بنده رو هم به عنوان تولیدکنندگان محتوای کانال معرفی نمود!

یعنی بنده وظیفه داشتم به هر مناسبتی از روز جهانی دوشیدن شیر از بُز نر گرفته تا روز هاخیشاپژواگین (البته این روز هنوز کشف نشده ولی تا چند سال دیگه مطمئن باشین پیداش میکنن و یه برچسب عشق و عاشقی اصیل ایرانی بهش میزنن) مثلاً محتوا تولید کنم!

منم نامردی نکردم و از همون لحظه نخست از کانال شرکتمون خارج شدم و هر بار هم که آقای مدیرعامل، منو وصل میکرد و به این طریق میخواست پیام تمرّد و سرکشی منو به خودم بفهمونه، بنده هم بلافاصله از کانال خارج می شدم تا پیام گوسفند بودنش رو بهش برسونم! که حرف آدمیزاد حالیش نمیشه.

و سرانجام هم که دیدم با رفتارهای غیر مستقیم نمی تونم حرفم رو بهش حالی کنم، با انتشار پست صاحبان برند یا گدایان لایک که در همین مورده، به شیوه کمی مستقیم تر از رو بردمش! (دستت درد نکنه مجتبای عزیز)

جدیداً تصمیم انقلابی دیگه ای گرفتم. اینکه موبایل رو برای مقطعی از زندگیم حذف کنم!

بر همین اساس هم از 28 اسفند تا به الان گوشیم خاموشه و البته هیچ اتفاق ناگواری در زندگیم رخ نداده.

دیشب رفتم سراغ گوشیم. دلم براش تنگ شده بود. کمی گازوئیل ریختم و با یه هُل روشنش کردم!

اما نمی دونم چرا حماقت کردم و رفتم تو یه قسمتی (که احتمالاً نباید میرفتم) و کمی سیخ کاری کردم و درنتیجه تمام مخاطبین دفترچه تلفنم (بالغ بر 200 نفر) حذف شد!

خب نصف شبی کسی نبود بهم بگه:

نادون! وقتی بلد نیستی چرا دست میزنی خب؟!

امروز با کمی پرس و جو  فهمیدم که باید گوشی رو ببرم بیرون بدم اطلاعاتش بازیابی بشه که بی خیال شدم و دوباره خاموشش کردم!

اما چیزی که برام جالبه اینکه اگر این اتفاق در هر زمان دیگه ای میفتاد، قطعاً خودم رو می باختم و فکر میکردم دنیا به آخر رسیده و قطعا در همون دل شب خودم رو به زمین و زمان میزدم تا این مشکل حل بشه. ولی دیشب اصلاً این موضوع برام اهمیتی نداشت. شاید این هم یک تغییر دیگه باشه. البته از نوع تغییر اجباری. نمیدونم

نتیجه اخلاقی:

زندگی بدون موبایل خیلی زیباست دوستان :)

البته شکی نیست که مجبورم طی روزهای آینده دوباره این وصلۀ بدترکیب رو به خودم آویزون کنم.

*****************************

پ.ن مهم:

خدمت عزیزان هموبلاگی که قبلاً بصورت تلفنی یا تلگرامی در خدمتشون بودم عرض کنم که شرمنده دیگه. شماره هاتون حذف شده. خواهشمندم در صورت امکان منت به سر حقیر بذارین و به هر طریق که صلاحه اطلاع رسانی مجدد بفرمایین تا افتخار شاگردی در محضرتون رو همچنان حفظ کنم. ممنون

*****************************

پ.ن کاملاً بی اهمیت:

خدمت آقایون وزرا و معاونین محترم ریاست جمهوری و همچنین شخص حسن آقا کلیدساز هم عرض می کنم که شماره هاتون حذف شده و اصلا هم برام مهم نیست. اما اگه خیلی اصرار دارین چند روز دیگه که گوشیمو روشن کردم یه اسمس بدین ببینم چی میشه!

خدمت آقا محمود( مموتی) هم باید بگم که بیخود زور نزن. تو از همون اول بلاک بودی داداش!

*****************************

خدایا این دل خجسته و حال خوش رو از ما نگیر!

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msjy13g بازدید : 155 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1396 ساعت: 1:25