سوزن نزن. داد هم نزن!

ساخت وبلاگ

میگن طرف نشسته بود و از فرط بیکاری به خودش سوزن میزد و از شدت درد، داد هم می کشید!

یکی اومد بهش گفت:

داداش. سوزن نزن. داد هم نزن! (به همین سادگی)

معتقدم این حکایت قدیمی (که البته اصلش چندان مودبانه نیست) در عین سادگی ظاهری، حرفهای زیادی داره. مخصوصاً مصداق های فراوانش رو هم در جامعه امروز می بینیم.

بچه که بودم (البته الان هم زیاد بزرگ نشدم) رفته بودیم روستا. میزبان ما یک خروس جنگی خیلی خسته و بی اعصاب داشت. اطرافیان بهم تذکر دادن که سمت این موجود نرو. ولی من گیر دادم بهش و چند باری سیخش کردم و اونم نامردی نکرد و بلایی به سرم آورد که مطمئنم سر هیچکدوم از مرغهای اونجا نیاورده بود! منم نشستم و عر زدم. خب بچه جان. به خروس مردم کار نداشته باش عر هم نزن!

یارو با نیم کیلو سیبیل و هفتاد سانت خالکوبی میره معرکه میگیره و دعوا راه میندازه و قمه میکشه و نفس کش می طلبه و همزمان طی سخنان گهربارش، ادعای وصلت غیر شرعی با همشیره و والده نیروی انتظامی و قوه قضاییه رو هم داره(!) اما وقتی که به جرم محاربه میره پای چوبه دار، مثل کرّه خر یتیم، زار میزنه و گریه میکنه و خودش رو هم از ترس خیس میکنه!

خب پهلوون. مثل آدم سرتو بنداز پایین زندگیتو بکن تا پای چوبه دار عر نزنی!

(چندتا مثال دیگه هم نوشتم که چندان مودبانه نبود و ترجیح دادم حذفشون کنم)

فکر میکنم اونقدر بشه در این مورد مثال زد که تمومی نداشته باشه. به نظر میرسه جماعت سوزن به دستی هستیم و خودمون خبر نداریم.

دوست دارم مثل همیشه زیاد بنویسم. اما خیلی خسته م.

(قال المرحوم جان کافی در فیلم گرین مایل: خیلی خسته م رییس...)

راستی امروز (28 فروردین) گوشیمو روشن کردم! از 28 اسفند خاموشش کرده بودم تا امروز. گفتم بذار یک ماه بدون گوشی موبایل زندگی کنم. نتایج حاصل از این اتفاق میمون و مبارک در یک کلام:

هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. فقط زندگی زیباتر شده بود. همین

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msjy13g بازدید : 168 تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:40