از مراجعه به این افراد جداً خودداری شود

ساخت وبلاگ

یکی از اساتید و موسپیدهای بزرگوار حوزه حقوق که مورد وثوق و اعتماد تمام اطرافیانه در خاطراتش از پرونده های حقوقی با افتخار از این موضوع یاد می فرماید:

« در طی 30 سال وکالت دادگستری، تعداد (نمیدونم 100 یا 200 یا هر عددی) زوج جوان رو که برای طلاق مراجعه کرده بودن آشتی دادم »

عجب کار زیبایی! اعتراف میکنم تا چند سال قبل به موقعیت این استاد غبطه می خوردم که خوش به حالش عجب مقام و منزلتی در پیشگاه پروردگار داره! حتی خودم چند مورد رو که نزدیک به طلاق بود به ایشون معرفی کردم (ازجمله یک زوج پزشک)

اینو داشته باشین تا مورد بعد رو عرض کنم.

چند سال قبل همسفر یکی از اساتید روانشناسی (و متخصص در مشاوره زوج ها) بودم که در طول پرواز صحبت از مشکلات ازدواج های امروزی و طلاق ها شد و نهایتاً به سمت استاد حقوق قصه ما رفت.

گفتم: استاد فلانی رو میشناسین؟

گفت: آره اسمشونو شنیدم. از وکلای قدیمی و معروف هستن.

گفتم: ایشون تخصص عجیبی در وصل کردن زوجهای جوون دارای اختلاف دارن (و موضوع موفقیت در وصل مجدد اون زوج پزشک رو عرض کردم)

جناب استاد روانشناسی هم با کمال صراحت فرمود:

« بسیار کار بی خودی کرده! اگه دیدیش سلام منو برسون و بگو لطفاً در حوزه تخصص خودتون دخالت بفرمایید! وصل کردن زن و شوهر کار منه نه شما. بهتره این فکر احمقانه رو هم از ذهنشون بیرون کنن که وصل کردن یک زن و شوهر دارای اختلاف با تُف (آب دهان) نه تنها هنر نیست بلکه می تونه عوارض وحشتناکی برای آینده یک جامعه داشته باشه...»

اولش متوجه سنگینی کلماتش نشدم و احتمالاً این رو به حساب غرور آقای روانشناس گذاشتم.

اما بعدها متوجه شدم که چندان هم بیراه نگفته بنده خدا.

زن و شوهری که بچه ندارن و دچار اختلاف میشن و با وساطت اطرافیان ریش سفید و گیس سفید (که پارامتر مهم حرف مردم در اینجا نقش بسیار پررنگی ایفا میکنه!) به هم وصل میشن و بعدها هم کودکی متولد میشه و این پدر و مادر که دیگه توان و قدرت درگیری و اختلاف رو ندارن، با طلاق عاطفی که بینشون انجام شده مشغول آینده سازی آینده سازان جامعه میشن و افسوس که این رقم، یک رقم میلیونیست!

پیدا کردن آمار فرزندان طلاق کار سختی نیست.

اما آمار واقعی فرزندان بزرگ شده در محیط های پر از تنش والدین چطور؟

هرچند که عدد بدست آمده دردی رو دوا نمی کنه و مهم، میزان هزینه ایه که از ورود این کودکان به جامعه وارد میشه.

کودک دیروز، تبدیل به شهروند امروز میشه که قراره چرخهای اقتصاد و فرهنگ و سیاست رو دستش بگیره.

این کودک می تونست در یک خانواده پر از تنش متولد نشه. خانواده ای که احتمالاً والدینش در زمانی که بچه ای نداشتن بارها دچار اختلاف شدن و با وساطت ریش سفید و گیس سفید دوباره برگشتن سر خونه و زندگیشون و چه بسا هم که نسخه تولد این کودکان رو همون افراد مسن پیچیدن با این عبارات احمقانه :

بچه که بیاد درست میشن!

همونطور که احتمالاً نسخه اولیه ازدواجشون هم اینطور پیچیده شده:

زن که بگیره آدم میشه!

شوهر کنه درست میشه!

وامصیبتا از چنین جامعه ای

شخصاً در اختلاف هیچ تازه عروس و دامادی وارد نمیشم. چرا که فقط یک راه داره: مراجعه به متخصص

و بنده هم میدونم که با خوندن چند واحد در رشته رواشناسی، هرگز قادر به مشاوره موثر در این رابطه نیستم چون این حوزه رو ادامه ندادم. اما تاکید شدیدی بر این دارم که:

از مراجعه به ریش سفید و گیس سفید فامیل جداً خودداری شود!

پ.ن) شدیدترین آسیب ها توسط والدین، در 8 سال اول به کودک وارد میشه. همه ما چه در خانواده پر تنش بزرگ شده باشیم و چه زیر نظر دو کبوتر عاشق(!) اما واقعیت اینه که بدون استثنا (تاکید مجدد: بدون استثنا) آسیب های زیادی از والدین خود متحمل شده ایم. موفق ترین افراد کسانی هستن که به دنبال آگاهی از آسیبهاشون باشن و در صدد رفع اونها (هیچوقت برای این موضوع دیر نیست)

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msjy13g بازدید : 167 تاريخ : يکشنبه 24 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:29