تقلید

ساخت وبلاگ

به نظر میرسه ما انسانها در بسیاری از مواقع و شاید در بخشی از زندگی از افراد و شخصیت های محبوبمون به هر دلیلی (خواسته یا ناخواسته) تقلید می کنیم.

اگر از دغدغه بعضی افراد جامعه (که تعدادشون هم کم نیست) در راستای سفارشی سازی اندام به نفع سلبریتی مورد علاقه شون (از بینی و گونه ها تا هرجای دیگر بدن!) چشم پوشی کنیم، این تقلید رو در بعضی رفتارهای افراد می بینیم. مثلاً کسی که علاقه زیادی به مرحوم دکتر شریعتی داره، شاید بدون اینکه خودش متوجه باشه نوشته هاش به نوعی دارای زهره!

مدتی قبل یکی از دوستان بنده رو متوجه نکته ای کرد که برام جالب بود. بهم گفت می دونی در نوشته هات از کی تقلید میکنی؟ گفتم نه. گفت از استاد فرهاد کاشانی!

تا اون روز اصلاً به این موضوع فکر نکرده بودم. چند روزی فکرم درگیر بود و سعی کردم تمام جوانب رو ببینم و درنهایت دیدم که حق با دوستمه! مدتی هم فکرم درگیر این بود که علتش چی می تونه باشه که به 2 نتیجه رسیدم:

1) شاید یک دلیلش علاقه زیادم به استاد باشه. بهرحال اگه ازم بپرسن که چند مدیر واقعاً کاربلد ایرانی رو نام ببر (نه اونایی که به مدد دوران سازندگی و وام های کلان اون دوران به نام و عنوان بزرگی رسیدن) قطعاً چند نفری در آستین دارم. اما اگه قرار باشه فقط یک اسم بگم کسی نیست بجز فرهاد کاشانی. (همونطور که وقتی از صحبت از ثروتمندترین افراد جهان میشه، ناخودآگاه اسم بیل گیتس میرسه به ذهنم، وقتی هم که صحبت از یک مدیر قدرتمند و کاربلد جهانی میشه ناخودآگاه اولین اسمی که به ذهنم میاد هربرت کِلِهِر خواهد بود)

2) شاید دلیل دیگه هم این باشه که از هر نوع پیچش و پیچوندن واژه ها بیزارم. اگه کتابی دستم بگیرم و ببینم که نصف صفحه در مورد تابش اشعه آفتاب به دل خاک و وزش باد و رقص مستانه برگ ها و اینجور چیزا صحبت میکنه، قطعاً اون کتاب رو میذارم کنار (علیرغم اینکه احترام ریادی برای هنر نویسنده قائلم ولی این نوشته به درد من نمی خوره. همین) احتمالاً به همین دلیله که بهترین رُمانی که در زندگیم خوندم "با غریبه هرگز" به قلم "هارولد رابینز" بوده. که البته جزء کتاب های نایابیه که شدیداً دنبالش میگردم (هربار خریدم، یکی ازم گرفت و ترجیح داد پس نده!)

یا اگه صفحه ای رو باز کنم که محتوای داخلش شعر باشه بدون اینکه بخونم می بندمش! (البته نمیدونم چرا نمرات ادبیات فارسی بنده در مدرسه و دانشگاه غالباً و صد البته اشتباهاً 20 بود!)

اما نوشته های فرهاد کاشانی رو همیشه با علاقه می خونم. چون بیش از حد ساده و روان می نویسه و هرگز احساس اتلاف وقت نمی کنم.

این دو دلیلی بود که به ذهن خودم رسید. اگه دلیل دیگه ای به ذهنتون میرسه خوشحال میشم بدونم

***********************************

پ.ن 1) نمیدونم چرا احساس وظیفه جدی میکنم که قبل از مُردن، باید پستی برای معرفی، خدمات ارزنده و همینطور اجحاف هایی که در حق این بزرگ مرد ایرانی (فرهاد کاشانی) شد بنویسم.

پ.ن 2) بدون شک تقلید در اینجا به این معناست که بصورت ناخودآگاه، دوست دارم مثل ایشون بنویسم نه اینکه واقعاً می تونم. بطور مثال نوشته های استاد کاشانی رنگ و بوی جدی بودن داره ولی بنده همیشه عاجزانه تلاش میکنم که از جدی نوشتن (و حتی جدی بودن) دوری کنم.

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : تقلید, نویسنده : msjy13g بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 16:27