25 ساله هایی که می میرند

ساخت وبلاگ

برای شنیدن این جملات تکراری و ابلهانه، نیازی نیست راه دوری برویم. کافیست فقط یک شهروند ایرانی باشیم. همین.

پسرم! درس بخون. فقط درسه که تو رو به همه جا میرسونه و واسه خودت کسی میشی!

دخترم! فقط به درس خوندن فکر کن. دوست دارم خانوم دکتر و واسه خودت کسی بشی!

هرچند که هنوز هم نفهمیده ایم پارامترهای مورد نیاز برای کسی شدن چه چیزهایی بود!

بطورکلی در زمان تحصیل ما در محیط مدارس، دانش آموزان از دو حال خارج نبودند:

یا درسخوان بودند و یا حمال! (و معمولاً مورد سومی وجود نداشت)

در مدل ذهنی حقارت بار والدین و دست اندرکاران آموزش کشورمان فقط تفکر درس خواندن حاکم بود و بس.

در بهترین حالت سعی بر این بود که آینده سازان کشورمان جویای علم باشند نه طالب معرفت!

امروز نتیجه و حاصل آن نوع تفکر پوسیده و متعفّن را در فرهنگ و رفتار افراد جامعه که هرکدام گوشه ای از چرخهای اقتصاد و سیاست کشورمان را می چرخانند به وضوح با گوشت و پوست و استخوان خود لمس می کنیم.

چه در عرصۀ سیاست، چه در فرهنگ و اقتصاد و کسب و کارها و بطورکلی در همه جا.

آمار وحشتناک دزدیها، اختلاسها، طلاقهای ثبت شده و ثبت نشده و هزاران ناهنجاری اجتماعی دیگر گویای بسیاری از نگفتنی هاست.

براستی ریشه این مشکلات چیست؟

شاید بتوان گفت که ریشۀ مشکلات فرهنگی و رفتاری ما مردم، از آنجایی آغاز شد که والدین، به صورتی کاملاً ناخواسته طول عمر فرزندان خود را نهایتاً 25 سال دیدند!

به عبارت دیگر هدف اصلی زندگی را فقط در درس خواندن و کسب علم و دانش (و نه معرفت) دیده و با کمال تاسف هنوز هم می بینند.

زندگی از دیدگاه آنان، یعنی اینکه فرزندان درس بخوانند تا بقول خودشان "کسی بشوند"

18 سالگی دیپلمشان را گرفته و با احتساب سربازی برای کاکل زریها، نهایتاً 25 سالگی بعد از اخذ مدرک لیسانس و یا یکی دوسال اینطرف آنطرف فوق لیسانس و نهایتاً دکترا وظیفۀ والدین تمام می شود و دیگر هیچ!

اینکه بعد از هدف مقدس کسب علم و دانش چگونه وارد زندگی و محیط جامعه شوند نقش زیادی در تفکرات والدین نداشته و هنوزهم ندارد.

متاسفانه آنان برای شروع زندگی واقعی هیچ برنامه و راهکاری برای نسلهای بعدشان ندادند چرا که خود نیز راهکارها را بلد نبودند.

به نظر شما در بین والدین ایرانی:

چند درصدشان به شروع زندگی بعد از اخذ مدرک که در اینجا "کیفیت زندگی" رنگ دیگری به خود می گیرد فکر نموده و فرزندان خود را آماده نمودند؟

چند درصدشان به نسل بعد از خود، احترام به حقوق دیگران را یاد دادند و یا اینکه به فرزندانشان آموخته اند که ما به هیچ عنوان حق نداریم به حقوق دیگران تجاوز کنیم، حق نداریم دیگران را پیشداوری کنیم و بسیار حق های دیگر که نداریم.

آنها نهایتاً و در بهترین حالت، به فرزندان خود دربارۀ حق هایی که داریم شاید توضیحاتی داده باشند!

آیا پدر  یا مادری که نگران از دیرشدن کلاس زبان یا موسیقی فرزند 80 کیلویی(!) خود، آشفته و پریشان حال جلوی در مدرسه باعث ترافیک و مزاحمت حقوق شهروندی دیگر افراد می شود، در آینده چه چیزی از جنس فرهنگ دارد که به فرزندش بیاموزد؟

آیا والدین ایرانی دغدغه این را دارند که چندین سال بعد با ازدواج فرزندشان، باعث بدبختی و تباهی دختر یا پسر مردم خواهند شد؟!

شخصاً می ترسم از روزگاری که فرزندانمان با شنیدن بعضی کلمات، معانی غیر مرتبطی را در ذهن خود برداشت نمایند. با شنیدن واژه "ایثار" یا "تواضع" قبل از اینکه ذهنشان به طرف "صفات عالی روح انسانی" برود، به یاد یک خروجی در خیابان جلال آل احمد (البته اگر جلال را بشناسند) ویا سردر آجیل فروشی خیابان ولیعصر بیفتد.

انبوه کلاهبرداریها در معاملات؛ انواع دروغها و وقاحتها در عرصۀ سیاست؛ فراوان اختلاسها و دزدی ها؛ سوءاستفاده از جان و مال و ناموس دیگران در راستای رسیدن به مقاصد خود؛ آمار بالای کشته های جاده ای و شهری بر اثر جای خالی آموزش فرهنگ رانندگی و امثالهم را شاید بتوان ناشی از همین تفکر غلط فرهنگی و جای خالی آموزش معرفت و انسانیت در کنار آموزش علم و دانش دانست.

و درنهایت، بنجامین فرانکلین چه زیبا گفت:

بسیاری از مردم در سن 25 سالگی میمیرند ولی تا 75 سالگی به خاک سپرده نمی شوند!

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : میرند, نویسنده : msjy13g بازدید : 158 تاريخ : چهارشنبه 5 مهر 1396 ساعت: 2:40