از انگور و شغال تا حوزۀ مدیریت دولتی

ساخت وبلاگ

میگن یه بابایی دمر خوابیده بود و کله شو کرده بود تو جوب (جوی آب) و داشت آب می خورد. یکی رد شد و گفت:

پدرجان. اینطوری آب نخور. عقلت کم میشه!

برگشت گفت: عقل دیگه چیه باز؟!!

گفت: هیچی با تو نبودم! کارتو بکن!

.

چندماه قبل یکی از دوستان بهم گفت میدونی چه رتبۀ خوبی تو الکسا داری؟

گفتم: الکسا دیگه چیه باز؟!

گفت: ... (اجازه بدین نگم چی گفت! خودتون حدس بزنین)

.

چند روز بعدش به اصرار خودش اومد خونه و نشست پای لپ تاپم و کلی سیخش کرد.

قبلاً یه چیزی اون بالا نصب کرده بود که هیچوقت استفاده نکرده بودم و اون روز  کلی در موردش حرف زد و از الکسا و این چیزا گفت. متاسفانه بد موقعی اومده بود پیشم و فکرم خیلی درگیر یک موضوع کاری بود و آخر بهش گفتم:

اینایی که گفتی به چه دردی میخوره؟ اصلاً تُف کف دستت میندازن؟!

گفت ولش کن. بعداً حرف میزنیم.

.

27 تیرماه طی تماس تلفنی ازم خواست به اون چیزی که قبلاً اون بالا نصب کرده بود و هیچوقت نگاهش نمی کردم و به قول خودش گردالی آبی(!) که وقتی وبلاگمو باز میکنم تبدیل میشه به یک مستطیل کوچولو (خراب این توضیح دادنشم) نگاه کنم و اعدادشو بنویسم. همین کارو کردم که مشخصاتش این بود:

الکسا ترافیک رنک : 554.832

ترافیک ایران: 14.602

.

بعد ازم خواست که هرروز این کارو بکنم

منم گفتم باشه و یادم رفت!

تا 3 شهریور

(مشقامم همینطوری می نوشتم که با لگد از مدرسه انداختنم بیرون!)

که بقیه رو در تصویر می بینین.

5 شهریور رو هم نوشتم و تموم

و همونطور که مشاهده می فرمایید شهریورماه نسبت به تیرماه رتبه بدتری رو کسب کردم.

حالا علتش چی بوده نمیدونم

و البته چندان هم مهم نیست

چون در این پست میخوام نتیجۀ دیگری بگیرم.

.

الان ترافیک IR رسیده به بالای 24 هزار

(یعنی 10 هزارتا بیشتر از 27 تیر)

دوستم هنوزم داره خودشو میزنه! و میگه چرا اون موقعیت(!!!) رو از دست دادی؟

احتمالاً هنوزم دربارۀ اون اعداد 27 تیر داره با خودش فکر میکه:

انگور خوب نصیب شغال میشه!

.

حدود یک ماهی هست که ذهنم کمی درگیر این موضوع شده.

قطعاً منکر ارزشمندی بالای حوزه الکسا و سئو و ترافیک و رتبه و اینها نیستم

اگه نمی فهممش

اگه وقتی برای یادگیریش نمیذارم

اصلاً اینکه برای امثال من ارزشمنده یا نه

تمام اینها مشکل منه نه چیز دیگه.

بدون شک دغدغۀ رتبۀ الکسا برای بسیاری از افراد اهمیت داره.

مخصوصاً عزیزانی که قصد دارن صفحات شخصی شون در آینده به نوعی تبدیل به رزومه بشه.

ولی خب برای امثال بنده که رزومه مون یعنی میزان گندکاری هایی که در این بیست و اندی سال در سازمان های مملکت انجام دادم(!) و تقریباً مشخصه که این چند صباح باقیمونده عمرمو در چه حوزه ای سپری خواهم کرد و ضمناً قرار نیست (علیرغم تماسها و درخواستهای مکرر رئیس محترم جمهور و هیئت دولت!) هرگز در هیچ سازمان دولتی استخدام بشم (به این دلیل) بنابراین حوزه سئو چیزی نیست که دغدغه امثال ما باشه.

.

باور کنین هنوزم نمیدونم رتبه 14 هزار یا 24 هزار اصلاً رتبه خوبی در ترافیک ایران محسوب میشه یا نه

(دوستم که میگفت خیلی خوبه)

حتی تا چند روز پیش نمیدونستم که میشه در سایتها و وبلاگ های دیگران، این اعداد رو دید!

(فکر میکنم به عمق بیسوادیم پی بردین)

.

در مجموع، خواستم اینو عرض کنم :

زمانی که این موضوع دغدغۀ من نبود (و البته الانم نیست) و هیچ چیز ازش نمیدونستم (و البته الانم نمیدونم) و هیچ کاری براش انجام نداده بودم رتبه خیلی بهتری داشتم!

.

یکی از دوستانم که در حوزه کشاورزی به صورت بسیار حرفه ای و تخصصی فعالیت میکرد و دارای تحصیلات عالیه از کشور انگلستان بود تعریف میکرد از سالها قبل که رفته بود به استان سیستان و بلوچستان و در منطقه (اگه اشتباه نکنم نیک شهر) پرتقال هایی دیده بود که میگفت در تمام عمرم پرتقال به این بزرگی ندیدم.

از کشاورز اونجا پرسیده بود که چه کود یا سمی بهش میدی و مثلا چه تکنولوژی هایی بکار بردی و اینها

دید که بنده خدا اصلا نمیدونه سم چیه!

بجز کود حیوانی سنتی از هیچ چیز دیگه هم استفاده نکرده بوده

فکر میکنم در بعضی مواقع بهتره سرمونو بندازیم پایین و راه راستو بگیریم و بریم. بعضی استرس ها و دغدغه ها حتی می تونه بازدارنده باشه.

.

پ.ن) امیدوارم این عکس بالایی باعث آبروریزی نشه.

باور کنین تا 5 شهریور تمیز نگهش داشته بودم تا وقتی که تموم شد و چند روز روی میزم بود و حالت چرکنویس پیدا کرد. ببخشید دیگه.

آخه خیلی ها (مثل خودم) هستن که نمی تونن آروم بشینن. مخصوصاً وقتی که با تلفن حرف میزنن مدام در حال خط خطی کردن هر چیزی که جلوشونه هستن. 

یاد اون جوک افتادم که پسره میگفت بابام عادت داره وقتی با تلفن حرف میزنه کاغذهای جلوشو خط خطی میکنه و نقاشی میکشه. حالا من موندم با اون تصویر خر که روی مدرک ارشدم کشیده چه خاکی به سرم بریزم!

:-)

صرفاً جهت حفظ آبروی نداشته و اعادۀ حیثیت و اینکه با خودتون نگین این مردک چقدر پَلَشت و لَمَشت و کیثیفه (با لهجه غلیظ مشهدی) کلی گشتم و یه عکس از تمیز نوشتن هامم گذاشتم که بگم:

آره ما هم بلدیم تمیز و مرتب بنویسیم!

(مربوط به مطالب درس فروش متممه)

اصلاً یه زمانی دخترا از خودم جزوه میگرفتن.

طوری که صدای پسرای دانشگاه دراومده بود!

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msjy13g بازدید : 152 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 18:01