آخرین مطالب
امکانات وب
آورده اند که خشکسالی کریه المنظری در این سرزمین وسعت بگرفت. به نحوی که مردمان، آیندۀ مطلوبی متصوّر نبوده و با خود همی گفتند این درد را چگونه مرهمی باشد؟
.
تا اینکه بزرگی ندا داد:
ای کسانی که ایمان آورده اید و ایضاً نیاورده اید. بدانید و آگاه باشید که من وِردی می دانم که اگر خوانده شود، بارانی خواهد بارید که از مشرق تا مغرب این سرزمین آباد گردد.
خلق یکصدا فریادیدند که بخوان ای بزرگ!
اما آن بزرگ در حالیکه انگشت شست خود را به خلق نشان می داد چنین فرمود:
اُف بر شما ای قوم راحت طلب! من هرگز چنین نکنم و به شما ماهی نخواهم داد بلکه ماهیگیری خواهم آموخت و ابزارش را در دستان شما قرار خواهم داد. پس بشتابید که سمینارهای آموزش "ورد دعای باران" از فلان روز تا فلان شب برقرار است و ایضاً ردیف آغازین هم مملو از تشنگان یادگیری و طالبین علم و معرفت گشته و بدانید که عاقبت نیک از آنِ شتاب کنندگان است.
و مردم آمدند و کیسه های زر و درم و دیناری بود که به جیب آن بزرگ سرازیر شد.
.
.
اما دگر روز، دگر بزرگی از دگر ایالت از راه رسید و گفت:
چه نشسته اید ای ابلهان! شما را چه می شود؟ آیا عبرت نگرفته اید که باران، توهّمی بیهوده است؟ برای خلاص از بلای خشکسالی، آنچه نیاز داریم برف است نه باران.
خلق کمی در خلوت تفکر کرده و سپس یکصدا و العفو گویان به سوی آن بزرگ رهسپار شدند و گفتند: جان والده صالحه و ماجده و عفیفه و هنرمندت این وِرد را بخوان ای بزرگ، که هلاک شدیم از خشکسالی.
لکن آن بزرگ هم ضمن پرده برداری از انگشت شست خویش، از کراهت اهدای ماهی و استحباب آموزش ماهیگیری سخنها گفت و آنان را تشویق کرد به شرکت در سمینارهای آموزشی خود و ادامه داستان کیسه های زر و دینار و درم.
.
.
چند صباحی نگذشت که دیگری ندا داد ایهاالناس! چه نشسته اید که اگر به تعداد سنگریزه های آسمانها و زمین ورد و دعا فرا گرفته باشید بازهم بی اثر است چرا که در آن رازی است که فقط من می دانم.
و آن هم رنگ خاص شورت شما و ایضاً سِت کردن آن با جوراب است.
ملت یکصدا گفتند آن چگونه رنگیست؟
فرمود: در سمینارهایم شرکت نمایید تا بگویم.
.
.
و روزی دگر، آن یکی ندا در داد که ای ساده دلان. اینها فریب است و نیرنگ. آنچه مهم است رازیست که در دیار کفر و فسق و فجور، بادی لنگویجش می خوانند. پس بشتابید به مکتب خانه ام تا آن راز را به شما بگویم. ضمناً چک هم پذیرفته می شود.
.
.
و بزرگی دیگر، از گرد راه نرسیده چنین فرمود :
تا زمانی که از علم دیسک و صفحه کلاچ آگاه نباشید همه اینها بلا اثر و بی فایده است. بیایید تا به شما بگویم از راز دیسک و صفحه کلاچ و دنده برنجی و کشویی جعبه دنده و ...
.
.
نشانه ها حاکی از این است که خشکسالی همچنان هست. اما دریغ از یک ماهی در سرزمین و بلاد ماهیگیران قلّاب به دست.
و این قصّه همچنان ادامه دارد
...
پ.ن) چند روزه که "بیان" کمی بهم ریخته. امیدوارم هرچه زودتر مشکل حل بشه. مجبور شدم این پست رو 3 بار حذف و اضافه کنم. (خلاصه اینکه حذف و اضافه فقط مربوط به دوران دانشجویی نیست!)
برچسب : ماهیگیران, نویسنده : msjy13g بازدید : 165