بوی خاک ... عطر گوسفند!

ساخت وبلاگ

علیرغم احترام شدیدی که برای استاد اصغر فرهادی قائلم و افتخار دیدن تمام فیلم هاشون رو داشتم، اما یک نکته در مورد کارهای این بزرگوار برایم مشترک بوده. اینکه هیچگاه حاضر نیستم فیلمهایی که از ایشون دیدم رو برای بار دوم ببینم. شاید این هم یکی از هنرهای ناشناخته در فیلمسازی باشه (که در مورد آثار استاد حسن فتحی طور دیگه ای خودشو نشون میده و احتمالاً بعدا در موردش خواهم نوشت) ولی بیشتر احتمال میدم به دلیل درک ناقص و محدود و در یک کلام میزان بالای بیشعوری خودم باشه.

.

امشب به صورت اتفاقی صحنه آخر فیلم"گذشته" آقای اصغر فرهادی رو دیدم (اصل فیلم رو قبلاً دیده بودم)

صحنه آخر این فیلم معنای خاصی داره. منظورم اون کاری که رایحه ی عطرها با اون بانوی در کما رفته و آرمیده بر تخت بیمارستان انجام داد و ارتباطش با نام فیلم.

یعنی ارتباط  بین دو عنصر بو  و  گذشته

.

فکر نمیکنم نیاز به ارجاع مطلب علمی داشته باشیم برای اثبات این واقعیت که بو با بالاترین میزان و سرعت، خاطرات رو در ذهن ما زنده و تداعی میکنه (نسبت به صدا و تصویر) و چون مطمئنم که همگی به راحتی می تونیم دهها مثال مختلف در این رابطه بزنیم، از ذکر مثال خودداری کرده و به بوهایی که در زندگی خودم نقش بسیار قدرتمندی دارن اشاره میکنم:

.

1) بوی خاک خیس خورده

قدرت این رایحه اونقدر بالاست که برای اکثریت مردم (دوست دارم بگم همۀ مردم ولی ترجیح میدم به راحتی عمومیت ندم به قضیه) نوعی حالت مستی ایجاد میکنه.

معروفه که قدیما وقتی کسی دچار غش میشد، اولین اقدام برای کمک، کندن تکه ای کاهگل از روی دیوار و خیس کردنش بود که جلوی بینی فرد غشی میگرفتن و حالشو خوب میکردن.

علّت قدرت بالای این رایحه و اینکه چه چیزی در ذهن مردم زنده میکنه رو نفهمیدم. ولی هرچی هست، به نظر میرسه خاطره ای مشترک بین همه ماست!

شاید اولین خاطره ما انسانها از خاک. اینکه از خاک اومدیم و به خاک برمیگردیم و به نوعی بازگشت به اصل خویشتن باشه و به قول مولوی:

هرکسی دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش

و به قول عرفاء به عنوان اولین اصل عرفان:

النّهایات هی الرجوع الی البدایات

بهرحال دلیلش هرچی هست فکر میکنم قدرتمندترین رایحه در زندگی ما انسانها بوی خاک باشه.

.

.

2) ادوکلن شخصی خودم

با بوی گرم و بسیار تلخ که هر بار برای تهیه ش معمولاً به زحمت میفتم چون طرفدار زیادی بین امروزی ها نداره و فروشگاهها معمولاً نمیارنش. یکی از مدل های مربوط به کمپانی آرامیس و طراحی سال 1974 میلادی و اونقدر این رایحه برام عزیزه که هیچگاه (علیرغم تست کردن دهها عطر مختلف و معروف) به تعویض ادوکلنم فکر نکردم.

.

.

3) سیگار!

گلاب به روتون، روم به دیوار بوی تنباکوی سیگار رتبه سومو داره که از اتاق فرمان اشاره میکنن برای جلوگیری از بدآموزی ادامه ندم. چشم

.

.

4) عطر گوسفند!

این اصطلاحیه که در مورد گوشت گوسفند به کار می برم. طوریکه اطرافیان و فامیل و دوست و دشمن هم از این واژه بر علیه خودم استفاده میکنن!

با اینکه ذاتاً طبع گوشتخوار ندارم و حتی چند سال قبل هم عضو انجمن گیاهخواران بودم (هنوزم تولدمو در ایمیل تبریک میگن ولی نمیدونم چرا به جای تیرماه در آبان این کارو میکنن!) و هیچ مشکلی با نخوردن گوشت تا آخر عمر ندارم اما تنها چیزی که باعث شکستن این توبه شد بوی کباب گوسفندی بود که به راحتی و در کسری از ثانیه هفتاد سال عبادت این بنده روسیاه رو به باد داد و به زیبایی تداعی گر داستان مرحوم پدر بزرگمون با اون سیب معروف بود که باعث شد با پس گردنی از بهشت بندازنش بیرون!

هیچ گوشتی بجز گوسفند نمی تونم بخورم مخصوصاً با کمی چربی! (چقدر هم که برای سلامتیم خوبه!)

مخصوصاً قُرمه یا آبگوشت محلی و ایضاً همراه با دود کنده و هیزم و درون یک روستا

شاید یادآور دوران کودکی و زندگی سنتی باشه. نمیدونم.

ولی هرچی هست خیلی مطبوع و منحصربفرده

عیدی حاج خانوم...
ما را در سایت عیدی حاج خانوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msjy13g بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1396 ساعت: 16:39