عیدی حاج خانوم

متن مرتبط با «چرا به خداوند الله میگویند» در سایت عیدی حاج خانوم نوشته شده است

احمق ها به بهشت نمی روند (1)

  • . . نیمه های شب بود یا بهتر بگم نزدیک صبح. زمان جنگ تاریکی و نور و به عبارتی: لذت بخش ترین موقع خواب. (طوری که سهراب هم اونو به بیشۀ نور تشبیه کرده) . احساس سـنگینی خاصی کردم. از اون حالتایی که پلکا, ...ادامه مطلب

  • احمق ها به بهشت نمی روند (2)

  •  . . در زدم. آقای محترم و خوش لباسی درو باز کرد و خیلی مودبانه و لفظ قلم گفت: ــ درود بر تو  ای تازه وارد. به دوزخ خوش آمدی. من راهنمای تو هستم. . ــ سلام آقای راهنما. عجب! یعنی کار من اینقدر درست بود, ...ادامه مطلب

  • احمق ها به بهشت نمی روند (3)

  • . . ورودی منطقۀ ایرانی نشین جهنم، بسیار کثیف و بهم ریخته بود. کمی جلوتر، به صحنۀ عجیبی برخوردم. هندوانه های بسیار بزرگی کنار دیوار چیده بودن. ابعادشون چیزی بود در حد گوسفند. در دلم احسنت گفتم بر شیر , ...ادامه مطلب

  • دست خالی بهتر از دست خونیه

  • دیروز برای خریدهای روزمرّه رفتم سوپر که چشمم خورد به یک DVD. البته مسوولیت خرید این نوع آثار هنری معمولاً برعهده همسر گرامیست و بنده به این دلیل که به سلیقۀ ایشون اعتماد کامل دارم، چندان دخل و تصرفی د, ...ادامه مطلب

  • خانوم دکتر یا حوری بهشتی؟

  • دوران دبیرستان، بنا به فرمودۀ دوست عزیزی که بهم گفت گروه خونی تو کمیاب ترینه (AB) و کلّی هندوانه زیر بغلم گذاشت دچار اندکی توهّـم گردیـده و با ایـن تصورخام که من خیـلی کمیاب و ارزشمند هستم(!) پام به سازمان انتقال خون باز شد و این پروسۀ ایثار و فداکاری تا سالها ادامه داشت. . . یادمه اولین باری که رفتم سازمان انتقال خون، از سوالات و توضیحات آقای پزشک مربوطه د, ...ادامه مطلب

  • آرزوی موفقیت برای دو عزیز و یک خسته نباشید جانانه به خودم!

  • سالها پیش برای دقایقی با آقای قنّاد (شیرینی پز) محترمی همکلام شدم که به مورد جالبی اشاره کرد. فرمود ما در بعضی از شیرینی ها از مواد اولیۀ با کیفیت استفاده میکنیم و در بعضی ها هم (که اسمشونو گفت ولی یادم نیست) از ضایعات شرینی های دیگه؛ و در ادامه تاکید کرد که هزینۀ آب و برق و گاز و حتی بخشی از حقوق پرسنل از همین شیرینی های گروه دوم (ضایعاتی) تامین میشه. . ال, ...ادامه مطلب

  • اول هفتۀ به یاد موندنی

  • مقدمه مثل همیشه اول سال شد و نُخاله های دفتر مرکزی (تهران) دور هم نشستن و خروجی جلسات صد من یه غازشون هم مثل همیشه فشار به نمایندگان استان ها بود. البته این پدیده رو هر سال می بینیم. یعنی اول سال میشینن دور هم و مغزهای ناقصشون رو مثلا کار میندازن و احساس میکنن که باید تغییری انجام بدن و در نتیجه کلی هارت و پورت میکنن، اما یکی دو ماه بعد همون مسیر و اشتباه, ...ادامه مطلب

  • یک جفت چراغ و شیشۀ جلو همراه با کمی چاشنی پس گردنی!

  • برای رسیدن به محل کارم باید از 3 خیابون یکطرفه رد بشم که اگه قرار بود بی خیال مقررات شده و سریعترین راهو انتخاب کنم، روزانه حداقل یک کیلومتر در مسیرم صرفه جویی میشد. موضوع وقتی جدی تر میشه که اعتراف کنم خونه ما هم در کوچه ای یک طرفه قرار داره! به همین دلیل به طور روزانه و مستمر، باید کمی بیشتر از خیلیهای دیگه، مقررات رو رعایت کنم. البته این موضوع، به دلیل ع, ...ادامه مطلب

  • به خودمون رحم کنیم

  • فکر میکنم همونقدر که از افراد "زرنگ" و "حواس جمع" و به قول عامیانه، "آدمای تیز" خوشمون میاد، به همون اندازه هم از افرادی که "احساس زرنگ بودن" میکنن بیزار باشیم. . امروز، پشت فرمون بودم که سرطانِ همراه (موبایل) زنگ زد. شماره ناشناس بود. جواب دادم: . ـ آقای یگانه؟ ـ بفرمایید . ـ شماره شما رو از دفتر مرکزی تهران گرفتم (خب تا اینجا دفتر مرکزی غلط کرد که شماره موبایل منو به تو داد) ـ درخدمتم . ـ من یک مدل اجاق گاز مدل... میخوام ـ شما همکار هستین؟ ـ نه برای خونه میخوام! (و ایضاً تهران، بیش از پیش غلط کرد که شماره منو بهت داد) . ـ دوست عزیز. لطف بفرمایید از فروشگاه های سطح شهر تهیه کنین. ـ مگه شما مدیر فروش استان نیستین؟ ـ اینطور میگن. . ـ من میخوام این کالا رو به "قیمتِ همکار" بخرم برای همین به شما زنگ زدم. ـ و من هم این کارو نمیکنم. . ـ شما باید به من اجاق بدین!!! (در مورد سنگ پای قزوین چیزی شنیدین؟) ـ و اگه ندم؟! . ـ ببینین. من با شرکت فلان و بهمان (دو رقیب اصلی ما) تماس گرفتم اونا بدون مشکل بهم جنس میدن (خراب این پیگیریت شدم ای مرد زرنگ و همیشه پیگیر!) ـ خب از اونا بگیرین. ـ ولی من میخوام ... (برند ما) بگیرم. ـ خب پس چرا به اونا زنگ زدین؟! . (بازی دادن اینجور افراد "خودزرنگ پندار" بعضی وقتا خیلی باحاله) . ـ آقای یگانه. بالاخره شما به من اجاق میدین یا نه؟ ـ عرض کردم خیر. از فروشگاههای, ...ادامه مطلب

  • به همین سادگی

  • یکی از حساسیت های پدرم که به ما هم منتقل شد، تعصّب بر روی املای صحیح کلمات بود. دوران دبستان اگه اجازه داشتیم اوراق امتحانی درس های ریاضی و علوم و اجتماعی رو تا 18 (و با کمی اغماض تا 17) به ایشون نشون بدیم. اما نمره 19.75 درس دیکته بهیچوجه قابل قبول نبود و اگه خانوم معلممون میگفت 20 بار از روش بنویس، پدر بنده تا 100 بار هم سابقه داشت که دستور این کارو بدن. البته این موضوع منحصر به فارسی نبود و زبان انگلیسی هم در دایره همین قانون قرار میگرفت. از کلاس اول راهنمایی* که به صورت رسمی زبان انگلیسی وارد مدارس شد بیشترین زمان رو بر روی املای صحیح کلمات گذاشته بودم و یک بار که دبیر محترم زبانمون املای کلمه سه شنبه (Tuesday) رو با یک جابجایی کوچولو بین e و u نوشت و مثل اسب پریدم وسط و ایرادشو گرفتم کلّی خرکیف شدم! بماند که 2 عدد پس گردنی آبدار در آخر همون جلسه به بهانه اینکه چرا خودکارت افتاد زیر میز(!) باعث شد که 2 چیز رو بفهمم: 1) غلط میکنی به معلمت ایراد میگیری! 2) مطمئن باش معلم اونقدر صبر میکنه تا زهر این ایرادگرفتن رو روت پیاده کنه (و معمولا این صبرشون هم مدت زیادی طول نخواهد کشید. اصولا زمان ما معلمها صبرشون زیاد نبود!) . * ما آخرین گروه دانش آموزانی بودیم که زبان انگلیسی رو از سال اول راهنمایی شروع کردیم و متولدین سال بعد از ما، زبان رو از دوم راهنمایی آغاز می کردن. ضمن اینکه آم, ...ادامه مطلب

  • بسوزه پدر تجربه

  • شکی نیست که پشتِ سر بسیاری از حرکات و رفتارهای ما عاملی به نام تـجـربـه نقش اصلی رو ایفا میکنه. حالا یا خودمون مستقیماً این تجربه رو لمس کردیم یا تاوانی بوده که دیگران پس دادن و ماحصلش به ما منتقل شده و بسیاری از اونها هم به مرور زمان تبدیل به علم و دانش شدن. مثلا همین جناب نیوتون رو در نظر بگیرین. تجربه خوردن سیب تو سرش باعث این همه داستانهای مختلف و دنباله دار شد. هرچند بعضی وقتا فکر میکنم که قبل از افتادن سیب، هر وقت که ج.ی.ش میکرده با خودش نمیگفته چرا این فواره رو به بالا نمیره؟!! (از اتاق فرمان اشاره میکنن مودب باش! ببخشید چشم) . البته الزاماً هر تجربه ای مفید و به دردبخور نیست. اینکه امروز فرضاً سنگ نوشته ای پیدا کنیم که حاصل تجربیات مکرر انسان های دوران ماقبل تاریخ در برخورد با موجود 60 متری به نام آمفیکوئلیاس رو برامون شرح بده و حتی اینکه هزاران نفر هم در راه این آزمون و خطا و تجربه کشته شدن، قطعاً هیچ ارزشی برای انسان امروز نخواهد داشت. یا اینکه مثلا من میام امروز اعلام می کنم که ایهاالناس بعد از 30 سال کار مداوم و شبانه روزی و آزمون و خطا، به تجربه نایاب و منحصربفردی دست پیدا کردم. اگر شیر خفاش رو 3 بار بجوشونیم و سرد کنیم و سپس یک سوم وزنش نمک قاطی کنیم می تونیم به سوخت جدیدی برای موتورهای جت برسیم! قطعاً تجربه جالبیه و حتی ممکنه در جاهای مختلف برام بابت این موضوع بز, ...ادامه مطلب

  • در محضر ازمابهترون

  • حمید از پرسنل یک آژانس املاک معروف تهران بود. اختصاصاً برای منطقه نیاوران و فرمانیه و کامرانیه. موضوع مربوط به سال نود و یکه و من تهران زندگی می کردم. چند باری که وقتم آزادتر بودم با هم رفتیم برای سرکشی آپارتمان های مسکونی (به قول خودش کارشناسی ملک و چیزایی که ازش سردرنمیارم) واضح تر بخوام عرض کنم یک بار به صورت اتفاقی رفتیم و بعد از اون، من اصرار میکردم که ماهی یکی دو مرتبه منو با خودت ببر! واقعاً تجربه جالبی بود که به این سادگی به دست نمیاد. اختلاف طبقاتی که همه شنیدیم و به زبون میاریم رو در اونجا میشد به وضوح لمس کرد. . آپارتمان های متری 12 تا 18 میلیون تومن! متراژهای 200 متر تا 580 متر! متریال های برند از کلید و پریز گرفته تا سرویس بهداشتی و کاغذدیواری ساخت ترکیه و اسپانیا و آلمان. مخ,ازمابهترون ...ادامه مطلب

  • به مناسبت 9 آذر

  • یکسری مناسبت ها در تقویم ما ثبت شده و یکسری هم نشده. کاری به علّتش ندارم و معتقدم که 3 سال بعد در چنین روزی اتفاقی خواهد افتاد که احتمالاً از اون به بعد در تقویم ما به عنوان "روز ملّی باکلاسی ملّت ایران" و یا چیزی در این مایه ها نامگذاری بشه. البته بعید هم نیست که از دید اونوری ها (همونایی که قراره آخرش برن جهنم) به عنوان "روز حماقت مردم ایران" شناخته بشه. نمیدونم . رجوع شود به این پست: بحران جدی کشور در 99/9/9 , ...ادامه مطلب

  • بلاد ماهیگیران قلّاب به دست

  • آورده اند که خشکسالی کریه المنظری در این سرزمین وسعت بگرفت. به نحوی که مردمان، آیندۀ مطلوبی متصوّر نبوده و با خود همی گفتند این درد را چگونه مرهمی باشد؟ . تا اینکه بزرگی ندا داد: ای کسانی که ایمان آورده اید و ایضاً نیاورده اید. بدانید و آگاه باشید که من وِردی می دانم که اگر خوانده شود، بارانی خواهد بارید که از مشرق تا مغرب این سرزمین آباد گردد. خلق یکصدا فریادیدند که بخوان ای بزرگ! اما آن بزرگ در حالیکه انگشت شست خود را به خلق نشان می داد چنین فرمود: اُف بر شما ای قوم راحت طلب! من هرگز چنین نکنم و به شما ماهی نخواهم داد بلکه ماهیگیری خواهم آموخت و ابزارش را در دستان شما قرار خواهم داد. پس بشتابید که سمینارهای آموزش "ورد دعای باران" از فلان روز تا فلان شب برقرار است و ایضاً ردیف آغازین هم ممل,ماهیگیران ...ادامه مطلب

  • به احترام یک هنر اصیل ایرانی

  • قبل از شروع باید یادآوری کنم که از نظر اخلاقی، نگاه کردن به بشقاب غذای دیگران کار جالبی نیست. مخصوصاً اگه مهمونمون باشه که خیلی کار زشتیه. ولی خب اگه چشم ها رو درویش کنیم و قرار باشه در راستای آگاهی بیشتر و پیشرفت علم(!) نیم نگاهی به بشقاب غذای یک ا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها