عیدی حاج خانوم

متن مرتبط با «امروز من فردای تو» در سایت عیدی حاج خانوم نوشته شده است

خر پیشتون اُستاده!

  • امشب یکی از دوستان، آگهی بلندبالایی برام فرستاد که بخشیش رو در ادامه میارم: . . شرح شغل و وظایف: برنامه‌ریزی و تدوین استراتژی‌های کلی بازاریابی (بودجه،رقابت،عوامل محیطی، فرصتها‌ و بخش‌بندی بازار، ان, ...ادامه مطلب

  • و بازهم مورچه‌خوار و اتوبوس جهانگردی!

  • قرار بود تمام مدت این هفته رو در خراسان جنوبی مشغول چریدن باشیم! بر همین اساس، از ابتدای هفته، در معیت آقای همکار، رفتیم به سمت خراسان جنوبی.  داشتیم حالمونو می‌کردیم که ناگهان آقای مدیرعامل روز دوشن, ...ادامه مطلب

  • منّت‌گذاری‌های کودکانه

  • پردۀ اول دوران دبستان بودیم که اواسط سال تحصیلی بهمون اعلام کردن بند و بساطتون رو جمع کنین که قراره از این ساختمون قدیمی ببریمتون مدرسۀ جدید. ما هم طبیعتاً جمع کردیم و رفتیم یکی دو کوچه اونورتر تو سا, ...ادامه مطلب

  • ما می‌توانیم. از واقعیت تا توهّم

  • 2 سال از اون افتضاح گذشت. از افتضاح وحشتناکی که مثل همیشه، تحمل بخش دردناک قضیه هم به گردن افراد بیگناه افتاد. افتضاحی که شاید به دلیل توهّم بعضی‌ها و در راستای عبارت منحوس "ما می‌توانیم" بود.  جناب, ...ادامه مطلب

  • بابا. نترس! منم حمید

  • . . فیلم های ایرانی زیادی دیده ام که طبیعتاً تعدادی از اونها به عنوان فیلم هایی قوی (به نسبت توانایی سینمای ایران) در خاطرم ثبت شده و برعکس، خیلی ها هم خیر. اگه قرار باشه بلافاصله و سریع اسم 3 فیلم ت, ...ادامه مطلب

  • من و این‌همه خوشبختی محاله

  • زیر لب مشغول مذاکره با خودم بودم:  گندت بزنن ادارۀ هواشناسی که بازم آمار اشتباه دادی. قرار بود هوا نیمه ابری باشه ولی این رگبار و توفان شدیدو کجای دلم بذارم؟ البته چندان نگران کت شلوار و پیراهن نویی, ...ادامه مطلب

  • من روانی نیستم!

  • . . بدون شک برای هر مشکلی، راه حلی وجود دارد که به دست متخصص و کاربلد اون حوزه قابل حل خواهد بود. . طبیعتاً اگر گیربکس ماشینم خراب بشه برای رفع این مشکل به دبیر تاریخ مدرسۀ فرزندم مراجعه نمیکنم. . یا اگه خدای نکرده نیاز به جراحی قلب باز داشته باشم، آویزون هندوانه فروش سر کوچه نخواهم شد. (بماند که بعضی ها برای استناد به موفقیت های چشمگیر اقتصادی مملکت دست , ...ادامه مطلب

  • باید ماهیگیر باشی تا متوجه بشی

  • بخش اول (اندر باب اعتیاد) . ایام تعطیلات عید موقعیت خوبی بود برای رهایی از استخون درد ناشی از خماری! البته معنای این استخون درد و خماری رو دست اندرکاران و معتادان محترم به خوبی درک می کنن. راستی سلام. عیدتون مبارک من سعید هستم. یک مسافر. یک معتاد! (البته معتاد به ماهیگیری) . زمان: 6 فروردین مکان: میعادگاه همیشگی: منطقه گلورد. رود تجن برخلاف اعلام اداره هواشن, ...ادامه مطلب

  • چطوری سوار تویوتا لندکروز بشیم؟!

  • دیشب از بیرجند برگشتیم. مرکز استان خراسان جنوبی. شهر مورد علاقه ام که قبلاً هم در موردش نوشتم. بر حسب نوع کارم به دهها شهرستان مختلف سفر میکنم. اما همه شون یک طرف و بیرجند هم طرف دیگه. عجیب آرامشی دارم در این منطقه خاص. شهری تمیز و کویری و از همه مهمتر، بدون ترافیک! و با بالاترین درجه امنیت در کشور و مردمانی بسیار آرام و بافرهنگ. . سمینار، برخلاف دفعات قبل که در هتل کوهستان بود، این بار در هتل سپهر بیرجند برگزار شد. قبل از شروع مراسم رفتم پارکینگ هتل تا از داخل ماشین، موبایلم (که همیشه و همه جا ، جا میذارمش) رو بردارم که یکی از مهمانان با ماشینش (تویوتا لندکروز) وارد پارکینگ شد. راستی یک موضوع بین تمام مهمانان ما مشترک بود: همه شون برخلاف بنده و آقای مدیرعامل، بسیار ثروتمند بودن. . مدتهاست قصد دارم در مورد تفاوت کیفیت زندگی بین شهرهای بزرگ و کوچک مطلبی بنویسم که متاسفانه فرصت نشده. وضعیت مشتریان در شهرهای کوچک (حداقل در صنف ما) نسبت به تهران و مشهد و شهرهای بزرگ، به طرز آشکاری متفاوته و خیلی از ماها ثروتمندتر (و صد البته با معرفت تر!) هستن. خدا روز به روز بیشتر بهشون بده. آمین . شیشه ماشینشو  داد پایین و گفت بیا بالا. میخواست در مورد موضوعی حرف بزنیم. در رو باز کردم و کمی جا خوردم. ارتفاع این ماشین خیلی زیاد بود! تابحال دقت نکرده بودم. راستش از شما چه پنهون، تا اون موقع سو, ...ادامه مطلب

  • خرخونِ غیر پاستوریزه!

  • زنگ زد و گفت حالم از این پسرۀ احمق بهم میخوره. گفتم کی؟ گفت آرش (با آرشِ معروفِ هم اتاقی بنده که قبلا در موردش نوشته بودم فرق میکنه) پرسیدم چرا؟ گفت: مرتیکۀ نره خر با این هیکلش خجالت نمیکشه تو دانشگاه معدلش 20 شده! گفتم حق داری!! این، مکالمۀ چند سال قبل بنده بود با مالک هتلی که آرش در اونجا کار میکرد. (اون زمان آرش مدیر فرانت آفیس بود یا چیزی تو این مایه ها) . آرش پسر دوست داشتنی و محبوبی بود و البته هنوزم هست. بسیار باهوش اما کمی ساده دل. متاهل و دارای یک فرزند. سرِ پیری هوس دانشگاه به سرش زد. مدیریت جهانگردی و از همون ترم اول، زرت و زرت معدل 20 میگرفت! . چند روز بعد از مکالمۀ فوق، رفتم هتلی که توش کار میکرد. نشستیم تو رستوران و کمی گپ زدیم. بهش گفتم: آرش جان. برادر من. عزیزمن. خدای نکرده سن و سالی ازت گذشته. آخه آدم عاقل میره دانشگاه معدل 20 میگیره؟! زشته. تو بچه داری! فردا جواب همین بچه تو چی میخوای بدی؟! . گفت: خب درس ها خیلی ساده و راحتن. حالا باید چیکار کنم؟ . گفتم: ببین. وقتی امتحان میدی در بعضی درسها یکی دوتا سوال رو جواب نده. بذار به جای 20 مثلاً 18 بگیری. برای یکی مثل تو (با این قد و هیکل و سن و سال) خیلی برازنده تره که بگی معدلم مثلا 19.37 شده تا اینکه مثل بچه های دبستانی بگی 20 . یه خورده فکر کرد و گفت راست میگی! (خدا حفظش کنه. هنوز این معصومیت چهره رو در زمان مکا, ...ادامه مطلب

  • به مناسبت 9 آذر

  • یکسری مناسبت ها در تقویم ما ثبت شده و یکسری هم نشده. کاری به علّتش ندارم و معتقدم که 3 سال بعد در چنین روزی اتفاقی خواهد افتاد که احتمالاً از اون به بعد در تقویم ما به عنوان "روز ملّی باکلاسی ملّت ایران" و یا چیزی در این مایه ها نامگذاری بشه. البته بعید هم نیست که از دید اونوری ها (همونایی که قراره آخرش برن جهنم) به عنوان "روز حماقت مردم ایران" شناخته بشه. نمیدونم . رجوع شود به این پست: بحران جدی کشور در 99/9/9 , ...ادامه مطلب

  • میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.

  • پردۀ اول چندسال قبل در یک واحد تولیدی خصوصی توی کارخونه نشسته بودیم و بقول معروف داشتیم زندگیمونو میکردیم که ناگهان آژیر به صدا دراومد! آتش سوزی از انبار شروع شده و در حال گسترش بود. اونم کجا؟ توی یک کارخونۀ تولید کاغذ! تا به خودمون اومدیم دیدیم اکثر 60 پرسنل خط تولید اون شیفت در حال فرارن. البته کاملاً حق داشتن. چون هرلحظه امکان انفجار مواد شیمیایی داخل انبار مواد اولیه بود و پیامدش هم فاج, ...ادامه مطلب

  • تجربه ای به وسعت حمام وکیل توسط یک اخراجی !

  •  یه روز سه شنبۀ سال 93 لنگ ظهر بود که تلفن خونه زنگ زد و از خواب بیدارم کرد. چند روزی بود که از محل کار قبلی استعفا داده و مشغول استراحت بودم و البته موبایلم رو سایلنت می کردم ولی تلفن خونه رو یادم رفته بود. خلاصه با کلی بدبختی و یادکردن از فضایل و کرامات عمّـۀ محترمه و مکرمه و عفیفه جناب گراهام بل از جا بلند شدم و جواب دادم: ــ بفرمایید. ــ آقای یگانه ؟ ــ خودم هستم شما؟ ــ من ... هستم مدیرعامل ش,تجربه,اخراجی ...ادامه مطلب

  • کارمندان اخراجی من

  • علاقه خاصی به مهندس "فرهاد کاشانی" دارم. هرچند متاسفانه تاکنون موفق به دیدار ایشان نشده ام ولی ارادتم بیشتر بر اساس نوع نگارش وی می باشد که ردپای تجربه ای بس عمیق بابت سالها کار مدیریتی و همچنین کوله باری از تجربیات گرانبها در سفر به کشورهای مختلف جهان را در نوشته هایشان که به زبان ساده و بدون ذره ای اضافات و تعارف می باشد، می بینیم. به عبارت دیگر، حسی که از خواندن مقالاتشان در خواننده ایجاد می ش,کارمندان,اخراجی ...ادامه مطلب

  • ما می توانیم. از واقعیت تا توهّم

  • 2 سال از اون افتضاح دردناک گذشت. هرچند تحمل بخش دردناک قضیه هم مثل همیشه به گردن افراد بیگناه افتاد. افتضاحی که شاید به دلیل توهّم بعضی ها و در راستای عبارت منحوس "ما می توانیم" بود.  جناب آقای دکتر "ما می توانیم نژاد" ! آیا میدونی سوختگی با بنزین یعنی چی؟ فکر میکنم چیزی باشه در حد سوختن با آتش جهنّم! البته دومی رو که درک نکردیم ولی اولی رو می دونیم چیه. راستش اون موقع که این اتفاق افتاد با خودم ,توانیم,واقعیت,توهّم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها