عیدی حاج خانوم

متن مرتبط با «یک پیشنهاد ساده» در سایت عیدی حاج خانوم نوشته شده است

راهکار مفید یک دزد محترم!

  • چهارشنبه 22 آبان ماشینمو دزدیدن! به همین راحتی. 3 روز بعد (شنبه) ماشین پیدا شد. البته بدون لاستیک و باتری و پخش و بوق(!) و روکش صندلی و ... علیرغم اینکه این موضوع هزینۀ سنگینی روی دستم گذاشت، اما با , ...ادامه مطلب

  • آرزوی موفقیت برای دو عزیز و یک خسته نباشید جانانه به خودم!

  • سالها پیش برای دقایقی با آقای قنّاد (شیرینی پز) محترمی همکلام شدم که به مورد جالبی اشاره کرد. فرمود ما در بعضی از شیرینی ها از مواد اولیۀ با کیفیت استفاده میکنیم و در بعضی ها هم (که اسمشونو گفت ولی یادم نیست) از ضایعات شرینی های دیگه؛ و در ادامه تاکید کرد که هزینۀ آب و برق و گاز و حتی بخشی از حقوق پرسنل از همین شیرینی های گروه دوم (ضایعاتی) تامین میشه. . ال, ...ادامه مطلب

  • چلوماهیچه، لقمان حکیم، پیشنهاد بی شرمانه

  • سال گذشته مطلبی نوشتم برای درج در سایت وزین و تخصصی کافه مارکتینگ که به مناسبت فرا رسیدن آخر سال و هجوم دوباره شرکتهای توزیع و پخش به روش فروش چلوماهیچه ای(!) بود. . اعتقاد دارم اگه سال آینده این داستان احمقانه تموم نشه، اما در سالهای بعد خودبخود این حرکات مذموم و سیاست های مذبوحانه فروش از بین خواهد رفت. . متن اصلی: . سیاست های فروش چلوماهیچه ای همراه با, ...ادامه مطلب

  • یک جفت چراغ و شیشۀ جلو همراه با کمی چاشنی پس گردنی!

  • برای رسیدن به محل کارم باید از 3 خیابون یکطرفه رد بشم که اگه قرار بود بی خیال مقررات شده و سریعترین راهو انتخاب کنم، روزانه حداقل یک کیلومتر در مسیرم صرفه جویی میشد. موضوع وقتی جدی تر میشه که اعتراف کنم خونه ما هم در کوچه ای یک طرفه قرار داره! به همین دلیل به طور روزانه و مستمر، باید کمی بیشتر از خیلیهای دیگه، مقررات رو رعایت کنم. البته این موضوع، به دلیل ع, ...ادامه مطلب

  • سه چهره در یک تصویر

  • امشب نقبی زدم به دل خاطرات و عکس ها. این عکس از دوست داشتنی ترین تصاویریست که در لپ تاپ دارم. اضافاتشو برش زدم و گذاشتم اینجا تا شاید کمی با هم "هم احساس" بشیم. دیدن سه چهرۀ ماندگار و سه استادِ دوست داشتنی در دورۀ فراوانی استاد، اما قحطی اساتیدِ دوست داشتنی می تونه کمی "حال خوب کن" باشه. احتمال قریب به یقین هر سه بزرگوار رو می شناسین. اما به رسم ادب و برای عزیزانی که احتمالاً نمی شناسن یک معرفی اجمالی میکنم: . سمت چپ: پروفسور علی اکبر جلالی، ملقب به پدر فناوری اطلاعات ایران که برای دوستان دست اندرکار این حوزه، نیازی به معرفی ندارن (مخصوصاً دانشجویان و اساتید دانشگاه علم و صنعت) . گریه دردناک استاد جلوی دوربین و جایی که می فرمایند: "خیلی زحمت کشیدیم..." قلب هر انسانی رو به درد میاره. نمیدونم به جز اینجا در کدوم نقطۀ جغرافیایی از کرۀ خاکی چنین صحنه ای رو میشه دید؟ صحنه ای که یک نفر با چنین درجه بالای علمی جلوی دوربین گریه کنه از دستِ... بگذ. . . سمت راست: دکتر مسعود حیدری، ملقب به پدر علم مذاکره ایران که فکر میکنم بازهم نیاز به معرفی نداشته باشن. (مخصوصاً دانشجویان سالهای نه چندان دور سازمان مدیریت صنعتی) . . . نفر وسط: دکتر محمود محمدیان عزیز و دوست داشتنی که افتخار ملاقات حضوری خدمتشون نداشتم اما طی چند جلسه تماس تلفنی، درس های زیادی از ایشون گرفتم (این یک تعارف نیست. واقعاً درس, ...ادامه مطلب

  • به احترام یک هنر اصیل ایرانی

  • قبل از شروع باید یادآوری کنم که از نظر اخلاقی، نگاه کردن به بشقاب غذای دیگران کار جالبی نیست. مخصوصاً اگه مهمونمون باشه که خیلی کار زشتیه. ولی خب اگه چشم ها رو درویش کنیم و قرار باشه در راستای آگاهی بیشتر و پیشرفت علم(!) نیم نگاهی به بشقاب غذای یک ا, ...ادامه مطلب

  • آشنایی با یک مدیر تکرار ناپذیر

  • . معمولاً یکی هست که با بقیه فرق میکنه یعنی چی؟ مثال میزنم: . حوزه فوتبال: همه دیدیم که عشاق این رشتۀ ورزشی، علیرغم اینکه لیست بلندبالایی از حرفه ای های این حوزه رو در آستین دارن اما براشون یک نفر با بقیه متفاوته و هر زمان که اسم فوتبال میاد، بی اختیار نام این یک نفر در ذهنشون تداعی میشه. (حالا می تونه مسی باشه یا رونالدو یا هرکس دیگه ای که اسمشو نمیدونم) زندگی خصوصی: در انتخاب شریک عاطفی هم قطع, ...ادامه مطلب

  • تجربه ای به وسعت حمام وکیل توسط یک اخراجی !

  •  یه روز سه شنبۀ سال 93 لنگ ظهر بود که تلفن خونه زنگ زد و از خواب بیدارم کرد. چند روزی بود که از محل کار قبلی استعفا داده و مشغول استراحت بودم و البته موبایلم رو سایلنت می کردم ولی تلفن خونه رو یادم رفته بود. خلاصه با کلی بدبختی و یادکردن از فضایل و کرامات عمّـۀ محترمه و مکرمه و عفیفه جناب گراهام بل از جا بلند شدم و جواب دادم: ــ بفرمایید. ــ آقای یگانه ؟ ــ خودم هستم شما؟ ــ من ... هستم مدیرعامل ش,تجربه,اخراجی ...ادامه مطلب

  • حرکت زیبای یک برند ایرانی برای مقابله با کابوس شُتُر !

  • سالها قبل مطلبی خوندم در مورد تصادفات جاده ای با حیوانات که با محاسبات دقیق میگفت برخورد خودرویی با سرعت 100 کیلومتر به یک سگ 40 کیلویی، ضربه ای معادل چند تُن به ماشین وارد میکنه. راستش دو روزه از کار و زندگی افتادم و مشغول ولگردی اینترنتی هستم تا بتونم اصل این مقاله رو پیدا کنم تا بتونم اعداد و ارقام رو درست خدمتتون ارائه بدم. ولی متاسفانه مثل همیشه هر چیز بیربطی پیدا کردم (مثلاً روش درست نخ دندون کشیدن برای یک کفتار خانگی!) اما اونی که میخواستم پیدا نشد. یا در یک تصادف، وزن جعبه دستمال کاغذی که در طاقچه عقب ماشین گذاشته شده، با محاسبات جرم و میزان شتاب و (کلاً چیزایی که ازشون سر در نمیارم) ح,حرکت,زیبای,برند,ایرانی,برای,مقابله,کابوس,شُتُر ...ادامه مطلب

  • تغییر سلبریتی ها در یک برند ایرانی

  • چند روز قبل مطلع شدم که همکاری صمیمانه بین دو هنرمند ارزشمند کشورمون جناب آقای امین زندگانی و همسر محترمشون سرکار خانم الیکا عبدالرزاقی با برند آلتون به پایان رسیده و دو سلبریتی دیگر توسط شرکت الباگاز (تولیدکننده محصولات آلتون) به مردم معرفی شده که البته این اطلاع رسانی تا به این لحظه منحصر به شبکه, ...ادامه مطلب

  • یک عمر دویدیم و ...

  • اگر از بحث باورهای مختلف ادیان و مذاهب گوناگون در مورد کیفیت زمان وقوع مرگ چشم پوشی کنیم و صحبت بزرگان طریقت و عرفا رو هم فاکتور بگیریم، در حالت بسیار ساده شده، معتقدم که در لحظه وقوع مرگ، پرده ها از جلوی چشم کنار رفته و بسیاری از واقعیت ها آشکار میشن و احتمالاً خواهیم دید که تمام یک عمر دوندگی و چه, ...ادامه مطلب

  • آفتابه داران عصر جدید و طرح یک سوال

  • بعید میدونم حکایت معروف آفتابه دار مسجد شاه رو کسی نشنیده باشه. داستان آدم بیکاری که آفتابه های مسجد شاه رو به رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده بود و هر بنده خدایی که با هدف روشنایی چشم و رهایی از عذاب دنیوی(!) قصد ورود به بیت الخلاء (همون WC امروز) رو دا, ...ادامه مطلب

  • مایکل داگلاس ، عمرمختار ، پکیج همه کاره

  • تا چند سال قبل، یکی از وظایف نانوشته ام توضیح به این و اون بود که چرا اینقدر مهمون میاد خونه مون! بدون اغراق شاید در یک هفته نهایتاً 2 روز بدون مهمون بودیم. و چه صفایی داشت اون زمان. تا اینکه به علت پیشرفت تکنولوژی، جوّ صمیمانه دور هم بودن ها کمرنگ, ...ادامه مطلب

  • شاید هم یک تغییر اجباری

  • سال گذشته در پست تجدید خاطره از حذف شبکه های ارتباطی مجازی خودم نوشتم و اینکه چقدر زندگی لذت بخش و زیبا شد . هرچند بعدش مجبور شدم بنا به اصرار مدیرعامل، دوباره تلگرام رو نصب کنم. به این بهانه که برای ارتباطات کاریمون خیلی مهمه! (اللهم اشف کل مریض!) حالا اینکه تولید محتوای کانال شرکت ما که هر انسان ع, ...ادامه مطلب

  • یک سال گذشت

  • یکسال گذشت چقدر زود اما ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها